+ باهم بودیم که
در گوش ات پچ پچ کرد...
پر از حسادت...
+کمی جلوتر که اومدیم
باهم بودیم و
او
روی ویلچر بود
پر از کینه و حسادت و بدخواهی.
همینطور که روی ویلچر نشسته بود
بازم به هر طریقی سعی میکرد
و میخواست جلوی منو بگیره که
با هم نباشیم
که تو بی تفاوت باشی
و من دلگیر ازت
همینطور که تو داشتی میرفتی
جلوی منو گرفته بود
و خدا خدا میکردم و میگفتم یا حضرت زهراء سلام الله علیها مادر کمک...
حتا روی ویلچر هم دستش بهم نرسید
دستش ازم کوتاه شد.
+ الحمدالله الحمدالله
+ ما با هم..
و او روی ویلچر بودن و نبودنش را خودش با اعمالش انتخاب میکند!
+پشیمان شوید قبل از آنکه دیر شود!
برچسب : نویسنده : 7yeksabadsib7 بازدید : 170