مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم : عاشقت باشم..

آب میبینی و طفل و گل و سقا و جوان  بیشتر میشود انگار غم پنهانت...    گفت : بردم آقا رو یه روز توی باغی که روحیه اش عوض بشه  گفت : تا وارد باغ شد نگاش به این گل ها افتاد نشست روی خاک  گفت : آقا گل دیدی چرا گریه میکنی ؟ آقا گفت : توی یه روز هجده تا گل ِ زهــراء سلام الله علیها رو سر بریدند...  ,غریبی و اسیری چاره داره,غریبی و اسیری چاره دارد,غریبی و اسیری,غریبی و اسیری چاره دیره,غریبی اسیری غم یار,شعر غریبی و اسیری چاره داره,غریبی اسیری همون اتفاق ...ادامه مطلب

عشق و محبت به حقیقت غلبه میکنه ..  و این همون اتفاقیه که لازمه بیفته  تا دوباره همو ببینیم..  و کنار هم باشیم.. عاشقانه.. تا ابد      ,حقیقت اینه که,رمان حقیقت اینه که,یک حقیقت اینه که,یک حقیقت اینه که فرودگاه ها ...ادامه مطلب